• وبلاگ : امپراطور عشق
  • يادداشت : امپراطور عشق
  • نظرات : 0 خصوصي ، 74 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3   4   5      >
     
    منم اروم شدم..............
    آخه چرا براي آخرين بار؟ دلت مياد وب به اين قشنگي تعطيل بشه؟

    دعاي صبح و آه شب كليد گنج مقصودست

    بدين راه و روش ميرو كه با دلدار پيوندي

    سحر با باد ميگفتم حديث آرزو مندي

    خطاب آمد كه واثق شو با الطاف خداوندي

    سلام

    جناب امپراطور عجيب خوشحالم كردين. ممنون.

    كلي سر ذوق آمدم.

    مرســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــي.

    سلام آقا فردين اگه امكان داره وبلاگ منو لينك كنيد...ممنون ميشم...يا حق

    مسافر جاده هاي دورم...حتي ديگر به جاي رسيدن نمي انديشم....ميخواهم تا ابد مسافر بمانم و زائر غربت چشمهاي نمناكت...... اي يار که نشان يار مي طلبي يار کجاست همه يارند اما يار وفادار کجاست...فردين جان اگه لينك كني محبت كردي.....شاد باشي عزيز

    سلام عزيز.

    نيستي....كجايي..

    تا وقتي اپ نكني منم اپ نميكنم!!!!!!!!!!!!!!!!!

    ما اعتصاب كرديم چون فردين با وفا آپ نميكنه.

    ماهم پس آپ نميكنيم.

    هروقت آپ كردي يا سايت شروع به كار كرد منم اپ ميكنم.

    تا بعد.....

    سلام. مرسي كه اومدي.

    مرسي از گلهاي قشنگي كه آوردي

    و مرسي از لبخندهايي كه براي وبلاگ من زدي و شادي و به خونه وبلاگم آوردي.

    سلام

    يلداتون مبارك.

    اميدوارم شب خوبي رو گذرونده باشيد.

    امروز با تبسمي يادم کن و به جاي سيل اشکي که فردا بر مزارم خواهي ريخت
    به جاي دسته گل بزرگي که فردا روي مزارم نثار مي کني
    امروز با شاخه گل کوچکي يادم کن
    [گل][گل]اگه دوست داشتيد يه سري هم به وبلاگ من بزنيد خوشحال ميشم دوست عزيز
    سلام...خوبي؟ به من سر نمي زني؟ آپ نمي كني؟

    که بود که آرام مرا مي جست ؟

    که بود که آرام مرا مي جست ؟
    من که صدايم طنين بود
    در باد
    در خک
    در آب
    در آتش
    که بود که آرام مرا مي جست ؟
    انگار شقايق را نمي فهميد
    شايد هرگز سايه اي از بيد بر او نيفتاده بود
    انگار ماهي از حباب براي او نگفته بود
    و شايد تپشي را در چشم
    درپس نگراني شقايق
    به من گفت
    او غريبه است
    ايينه را نمي شناسد
    بگو
    شقايق زنداني است

       1   2   3   4   5      >