• وبلاگ : امپراطور عشق
  • يادداشت : زندگي چه...(نا عادلانه بود)
  • نظرات : 0 خصوصي ، 24 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام امپراطور. خ.بين؟اگر دستور به اعدامم نميفرماييد اجازه بدين يه گله عرض كنم.اپ ميكنيد خبر نميدهيد قربان؟

    در هر صورت خوشحاليم از اينكه صدام از زمين برداشته شد خودش نخواست به راه راست هدايت بشه اين بود عاقبتش

    در ضمن دوست عزيزم قالب وبت خيلي زيباست ولي به اسم بزرگ وبت امپراطور انگار هم خوني نداره . اينجوري كه اين درموندست به سرباز امپراطور يعني من ميخوره؟حالا به سربازي خودتون قبول ميفرماييد؟

    راستي من لينكتون رو در وبم قرار دادم(بي اجازه.شرمنده)

    اپم و منتظر با پست ..

    شيوانا استاد معرفت مشغول درس دادن بود که يکي از افسران امپراطور همراه سربازانش بي ادبانه وارد جلسه شد.کنار ديوار ايستاد و به درس استاد گوش فرا داد... استاد بي اعتنا به انها به حرف خود ادامه داد. . گفت. ميگويند درون هر انساني دو فرشته هستند که يکي.........