که بود که آرام مرا مي جست ؟من که صدايم طنين بود در باد در خک در آب در آتشکه بود که آرام مرا مي جست ؟انگار شقايق را نمي فهميد شايد هرگز سايه اي از بيد بر او نيفتاده بود انگار ماهي از حباب براي او نگفته بود و شايد تپشي را در چشم درپس نگراني شقايق به من گفت او غريبه است ايينه را نمي شناسد بگوشقايق زنداني است